فلسفه عزاداری برای سیدالشهدا (ع) از دیدگاه امام خمینی(ره)
ارسال شده توسط یاران امام در 92/8/15:: 3:39 عصرامام خمینی در 14 آبان 1359 در آستانه محرم در جمع واعظان و خطیبان مذهبی سخنانی ایراد کردند که قسمت هائی از آن به شرح زیر است:
در آن وقت [زمان رضاخان]، یکی از حرفها که هی رایج بود، میگفتند: «ملتِ گریه»؛ برای اینکه مجالس روضه را از دستشان بگیرند. اینکه همه مجالس روضه را آن وقت تعطیل کردند، آن هم به دست کسی که خودش در مجالس روضه میرفت و آن بازیها را در میآورد، قضیه مجلس روضه بود یا از مجلس روضه آنها یک چیز دیگر میفهمیدند و آن را میخواستند از بین ببرند؟ قضیه عمامه و کلاه بود یا از عمامه یک چیز دیگری آنها میفهمیدند و روی آن میزان عمامه را با آن مخالفت میکردند؟ آنها فهمیده بودند که از این عمامه یک کاری میآید که نمیگذارد اینها این را که میخواهند، عمل کنند و از این مجالس عزاداری یک کاری میآید که نمیگذارد اینها کارشان را انجام بدهند.
وقتی یک ملت در ماه محرم، سرتاسر یک مملکت، یک مطلب را میگویند، شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا. نه سیدالشهدا احتیاج به این گریهها دارد و نه این گریهها خودش - فی نفسه - کاری از آن میآید، لکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع میکنند و یک وجهه میدهند، سی میلیون، سی و پنج میلیون جمعیت در دو ماه محرّم و خصوصاً دهه عاشورا، یک وجهه، طرف یک راه میروند. اینها را در این ماه محرّم، خطبا و علما در سرتاسر کشور میتوانند بسیج کنند برای یک مسئله. این جنبه سیاسی این مجالس بالاتر از همه جنبههای دیگری که هست. بی خود بعضی از ائمه ما نمیفرمایند که برای من در منابر روضه بخوانند. بی خود نمیگویند ائمه ما به اینکه هرکس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه، گریه کردن به خودش [بگیرد] اجرش فلان فلان است. مسئله، مسئله گریه نیست. مسئله، مسئله تباکی نیست. مسئله، مسئله سیاسی است که ائمه ما با همان دید الهی که داشتند، میخواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههای مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیب پذیر نباشند.( صحیفه امام، ج13، ص 322 و 323)
تبلیغات در جهت تضعیف شعائر و مظاهر اسلامی
الآن بیشتر ما احتیاج داریم به این مجالس. تو گوش شما نخوانند به اینکه این مجلسها [را] بگذاریم حالا و مجالس روضه را؛ خرجهایی که میکنیم حالا نکنیم وخرج - مثلاً - این جنگزدهها بکنیم؛ نه، مسئله اینطور نیست. خرج جنگزدهها را باید بکنیم. ملت ما باید کسانی که در جنگ آنطور لطمهها را دیدند، جوانهایی که در جنگ آنطور فداکاری میکنند، قدردانی کنند، و کسانی که از منزلهای خودشان دور شدند، باید پذیرایی از آنها بکنیم. یک وظیفه انسانی، وظیفه الهی است، نه به معنای اینکه ما حالا کارهای دیگرمان را رها کنیم، به این کار فقط بچسبیم. همه را باید ما بگیریم.
امروز ما به مجالس تعزیه و روضه بیشتر احتیاج داریم از سابق. این اجتماع سرتاسری کشور، این دسته جات سرتاسری کشور، امروز دیگر یک رنگ سیاسی پیدا کرده است و حق هم همین است. اگر ما سی و چند میلیون جمعیت در این دهه محرّم، که وسیلهشان را خدا برای ما فراهم کرده است و آنقدر ائمه اطهار راجع به اینطور امور سفارش فرمودهاند و آنطور ثوابها را خدای تبارک و تعالی برایش مرتب فرموده است، اگر 35 میلیون جمعیت در این ماه محرّم، در این دهه محرّم، اجتماعات داشته باشند، خطبا هم بروند مسائل روز را برایشان بگویند و تعزیه بگویند و گریه بکنند برای سیدالشهدا، این یک شعاری است؛ یک شعار الهی است.
«امروز دیگر ما انقلاب کردهایم، روضه دیگر لازم نیست» از غلطهایی است که تو دهنها انداختهاند؛ مثل این است که بگوییم امروز ما انقلاب کردهایم، دیگر لازم نیست که نماز بخوانیم. انقلاب برای این است. انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه انقلاب کردیم که شعایر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسی - عبادی است. عزاداری کردن برای شهیدی که همه چیز را در راه اسلام داد [ه]، یک مسئله سیاسی است؛ یک مسئلهای است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد.
ما از این اجتماعات استفاده میکنیم. ما از آن «الله اکبر» ها، ملت ما از آن «الله اکبر» ها استفاده کرد. آن «الله اکبر» ها را باید حفظ بکنیم. این مظاهر و شعائر و اموری که در اسلام در آن سفارش شده باید فکر کنید که اینها یک مسئله سطحی نبوده است که میخواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر.
ما ملت گریه سیاسی هستیم، ما ملتی هستیم که با همین اشکها سیل جریان میدهیم و خرد میکنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است.
چطور شد که اینها در زمان رضاخان یک محفلی جمع شدند برای شکست ایران از اسلام گریه کردند؟ اگر گریه اشکال داشت، چطور اینها گریه کردند؟ اینها میخواستند که مجوس را و آن ملت و ملیتی که خودشان در نظر است، احیا کنند. لهذا در آن محفل حرفها زده شد و گریهها شد برای اینکه چرا مجوس از اسلام شکست خورده است. آن افکار پوسیده الآن هم در مغزهای بعضیها هست. اینها نمیخواهند که شما برای یک شهید اسلام گریه کنید. اگر چنانچه برای شکست اسلام گریه کنید آنها میگویند: نه، گریه چیز خوبی است. اینها نمیخواهند که شما برای کسی که همه چیزش را برای اسلام داد، اینها نمیخواهند شما زنده نگهدارید یک واقعهای را که قدرتهای بزرگ را آن واقعه کوبید و در اثر او، شما هم اگر بشوید، میکوبید. اینها نمیخواهند این مسائل واقع بشود.
مع الأسف، تبلیغ میکنند این منحرفین؛ اینهایی که مأمورند که اینجور تبلیغات را بکنند و جوانهای ما بعضیشان باورشان میآید. باید جوانهای ما بدانند که هر نحو تبلیغی که بر ضد یکی از مظاهر اسلامی واقع شد، این تبلیغی است که از جانب بزرگترها و چپاولگرها به دست عمّالشان واقع میشود؛ برای اینکه اسلام را بکوبند.
این جوانهای ما که بحمدالله، مسلمند و فعّال، باید توجه بکنند به اینکه هر یک از این شعائر اسلامی چه چیزی دارد که اینها با آن مخالفند. چی زیر سر عمامه است که اینها مخالفند و چی زیر سر مجالس عزاست که اینها با آن مخالفند. از این، چه چیزی میآید از مجالس عزا، هماهنگ کردن همه ملت. همه ملت در یک روزی از منزلها بیرون میریزند و فریاد میزنند. اگر یک وقتی اینها فکر این را کردهاند، اگر یک وقتی خطبایی که در بین اینها هستند و علمایی که در بین اینها هستند، با هم قرار دادند که در این روز، اینها را منسجم بر ضد یک قدرتی بکنند، چه خواهد شد؟ اینها از این میترسند. با گریه، شما هی بنشینید گریه کنید، اما نفت را به ما بدهید، ما اشکال نداریم! هی مجلس بگیرید، با ما مخالفت نکنید، اشکال ندارد!
اینها از این مجالس، از آن جنبه سیاسیاش میترسند. امروز هم مجالس ما تحوّل درش پیدا شده است؛ مثل سابق نیست، متحول شده است. همه افراد ملت ما، مجالس ما متحول شده است. لکن گمان نکنند آنهایی که جنبههای سیاسی به نظرشان دارند و مثلاً روشنفکر هستند، به نظرشان که مجالس گریه دیگر چیزی نیست. همین گریههاست که کارها را پیش برده، همین اجتماعات است که مردم را بیدار میکند. ما از این مخالفتهایی که شد در زمان رضاخان و شک نداریم که به دستور بوده - خود او خیلی معلوم نبود که اگر دستور ندهند، این حرفها را بزند - از این مخالفتهایی که شد، باید عبرت بگیریم؛ ببینیم با مجالس روضه مخالف بودند، معلوم میشود که مجالس روضه با آنها مخالف است؛ با روحانیت مخالف بودند، ببینیم که روحانیت برای آنها مضر است؛ با دانشگاه مخالف بودند، ببینیم که دانشگاه با آنها مخالف است. بودن یک دانشگاه صحیح با آنها مخالف است. بله، آنها دانشگاهی که به دست خودشان درست بشود و همه چیزش را هم خودشان درست بکنند و جوانهایی که از دانشگاه بیرون بیایند همه برای خودشان عمل بکنند، با آن مخالف نیستند. اما امروز با دانشگاه مخالفند. در انقلاب اسلامی، با دانشگاهش مخالفند، با مجالس روضهاش مخالفند، با روحانیاش مخالفند، با جوان متدیّن بازاریاش مخالفند، با همه مخالفند.
امروز مخالفت همه جانبه ابرقدرتهاست با این ملت در همه مظاهر اسلامیاش و ما باید بیدار باشیم و توجه داشته باشیم. تبلیغات اینها برای ما ضررش بیشتر از جنگهاست.
ساده نباید برخورد کرد با این تبلیغات. ما از جنگ چه ترسی داریم؟ یک ملتی که حاضر است برای شهادت و شهادت را فوز عظیم میداند، چه باکی از این مسائل دارد؟ از این، از اینکه باکی نیست. تازه وقتی که یک جنگی شروع میشود، ملت ما بیدار میشود.بیشتر متحرک میشود.
شما ببینید که در این جنگی که به ایران تحمیل کردند و اشخاص خائن به اسلام، مخالف سرسخت با اسلام، این جنگ را بپا کردند، ایران چه جور باز زنده شد، یکپارچه ایران دوباره انقلاب کرد و توجه کرد به یک مقصد؛ سرتاسر ایران. کدام کار ممکن بود که اینطور مردم را بسیج کند؟ این جنگ بود که بسیج کرد. پس [در] جنگ چیزهایی است که ما خیال میکنیم بد است، بعد خوب از کار درمیآید. البته جوانهایی ما از دست دادیم. این اسلام از این جوانها خیلی از دست داده، و ما در این جنگ بیشتر از جنگ صفین تا حالا از دست ندادیم؛ خیلی هم کمتر از اوست، لکن برای اسلام است. وقتی برای اسلام است، ما چه باکی داریم. جنگ برای ما، ما را بیدار کرد. آن رخوت و سستی اگر پیدا میشد، دوباره برگشت به یک قرصی و محکمی.
آن که انسان [را] میترساند این تبلیغاتی است که بیخ گوش اینها، یکی، یکی گفته میشود و بعد یک جمعیتی میشوند و بعد زیادتر. از این شیطنتها باید یک قدری ترسید و توجه به آن کرد. از اینکه مجالس اسلامی را، مجالس عزا را در نظر شما سست میکنند و میروند تو دهات، اینور آنور میافتند که فلانی گفته است که مجالس عزا لازم نیست و شما خدمت کنید به اینها، فلانی چطور همچو حرفی میزند؛ کسی که میداند که مجالس عزا چه جهت سیاسی دارد، چه جهت اسلامی دارد؟ البته باید آنها را هم بررسی کرد و تکلیف است برای دولت و برای ملت؛ برای همه، از خود ما هستند آنها، برادرهای ما هستند. آنها را خانههایشان را خراب کردند و عدهشان، زیادی را کشتند و از بین بردند و اینها هم بیخانمان شدند، آمدند. هر جا آمدند، باید مهمانداری کرد از آن ها.
طرح مسائل سیاسی-اجتماعی در مجالس عزاداری
لکن این به آن معنا نیست که ما در آن مسئلهای که همه با هم باید مجتمع بشویم برای کوبیدن ابرقدرتها، از آن مسئله دست برداریم و برویم این کار را بکنیم. نخیر، هر دو را باید بکنیم. مجالس سرجای خودش باید باشد و مجالس عزا باید باشد و اهل منبر باید این شهادت امام حسین - سلام الله علیه - را زنده نگه دارند و ملت باید با همه قدرت این شعائر اسلامی را، خصوصاً این را، زنده نگه دارند. با زنده نگه داشتن او، اسلام زنده میشود: انا مِنْ حُسَیْن که روایت شده است که پیغمبر فرموده است، این معنایش، معنا این است که حسین مال من است و من هم از او زنده میشوم. از او [نقل] شده است.
اینهمه برکات از شهادت ایشان است، با اینکه دشمن میخواست آثار را از بین ببرد؛ آنها درصدد بودند که اصل بنی هاشمی در کار نباشد. «لَعِبَت هاشمُ بالکذا» این حرف بود. آنها میخواستند اصل اسلام را ببرند و یک مملکت عربی درست کنند و این کارشان اسباب این شد که عرب و عجم و همه، همه مسلمین توجه پیدا کردند که نه، قضیه، قضیه عربیّت و عجمیّت و فارسیّت و اینها نیست، قضیه خدا و اسلام است.
این مجالس را حفظ کنید. همه مجالسی که اجتماعات دینی است، اجتماعات اسلامی است، اینها اسلام را در قلوب ما زنده نگه میدارد. جماعات را حفظ کنید. جمعه را حفظ کنید. اعیاد اسلامی را، شعایری که در آن هست، حفظ کنید و مجالس عزا را با همان شکوهی که پیشتر انجام میگرفت و بیشتر از او، حفظ کنید و اهل منبر - ایّدهم الله تعالی - کوشش کنند در اینکه مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامی و مسائل سیاسی - اسلامی. مسائل اجتماعی - اسلامی و روضه را دست از آن برندارید که ما با روضه زنده هستیم.
(صحیفه امام، ج13، صص 330-326)